فصل‌نامۀ شمارۀ پانزدهم و شانزدهم (بهار و تابستان ۱۳۹۹)

الفبای‌ملت‌ سازی در مطالعات بین‌المللی/نویسنده: دکتور میرویس بلخی

چکیده

ملت­‌‌ سازی یک مفهوم تازه ‌وارد در حوزه‌ی ادبیات سیاسی و مطالعات بین‌­المللی افغانستان است. علی‌رغم ذکر این کلمه در محافل علمی و تصمیم‌‌­ گیری، تاکنون در مورد بدیهات و مفهوم آن اگرهایی وجود دارد. ابتدایی­‌ ترین پرسش‌­ها در مورد ملت­‌ سازی بی­‌پاسخ مانده و به‌ ویژه در حوزه‌ی نوشتاری، افغانستان فاقد ادبیات در این عرصه است. بنابراین، نوشته‌ی حاضر یک کار توصیفی برای معرفی ابعاد مختلف مفهوم ملت­‌سازی براساس ادبیات جهانی است. چیستی مفهوم ملت‌سازی، تفاوت آن با اصطلاحات مترادف، عاملان ملت­‌‌سازی، نهادهای دخیل در آن و بررسی مدل­‌های بیرون به درون و یا درون به بیرون از عمده­‌‌ ترین مباحثی ‌اند که در این نوشته به آن‌ها پرداخته شده است.

کلیدواژگان: ملت، ملت­‌ساز، مدرنیته‌ سازی، توسعه سیاسی، دموکراسی‌ سازی، صلح ‌سازی، بازسازی و بازسازی اقتصادی.

افزایش نگرانی چین از گسترش نفوذ امریکا در آسیا و تغییر سیاست خارجی آن کشور در قبال افغانستان از ۱۳۹۰تا ۱۳۹۸/نویسنده: نظری پریانی

چکیده

فعالیت‌های چین، از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹، در افغانستان  افزایش یافته است. اقدام‌ها و سیاست‌های جذب‌ کننده و تهاجمی این کشور شامل اقدامات سیاسی، نظامی، امنیتی و افزایش اهمیت افغانستان برای چین، نشان ‌دهنده تغییر سیاست خارجی آن کشور در قبال افغانستان می‌باشد. در این راستا سئوال مطرح شده این است که چه رابطه‌ای بین افزایش نگرانی چین از گسترش نفوذ امریکا در آسیا و تغییر سیاست خارجی آن کشور در قبال افغانستان وجود دارد؟ فرضیه تحقیق نشان می‌دهد که آسیا در دو دهه‌ای پسین، شاهد افزایش نفوذ سیاسی و نظامی امریکا است و تلاش برای مهار رشد چین توسط امریکا سبب افزایش نگرانی چین شده‌‌است. در موازات با اقدامات امریکا، فعالیت چین در افغانستان به‌شکل بی‌پیشینه‌ای افزایش یافته است. بنابراین، برایند این تحقیق علّی/آزمایشی، این است که افزایش نگرانی چین از گسترش نفوذ امریکا در آسیا، مهم‌ترین علت تغییر سیاست خارجی آن کشور در قبال افغانستان از۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ بوده‎‌است.

کلید واژه‌ها:  همکاری استراتژیک، ژئوپولیتیک، آسیا، اوراسیا.

بررسی اندیشه‌های حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیرامون مدرنیته و دموکراسی/نویسنده: عبدالقیوم حق‌پناه

چکیده
مدرنیته و دموکراسی یکی از دستاوردهای مهم مردم افغانستان در تحولات قرن بیستم محسوب می‌شود. اندیشه‌های حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیرامون مدرنیته و دموکراسی در افغانستان واقع‌بینانه نبود. به‌همین علت شناخت مدرنیته و دموکراسی نه‌ تنها از محدوده شهرها برون نرفت، بلکه در داخل شهرهای نیز گسترش نیافت. سئوالی که در این راستا مطرح شده و این تحقیق به بررسی آن پرداخته این است که چرا حزب دموکراتیک خلق به‌منظور استقرار مدرنیته و دموکراسی معتقد به تغییر مبانی فلسفی جامعه افغانستان بود؟ پژوهش حاضر با این فرضیه که حزب دموکراتیک خلق افغانستان با توجه به تأثیرپذیری از ایدیولوژی مارکسیستی-لینینستی برای استقرار مدرنیته و دموکراسی، خواهان تغییر مبانی فلسفی جامعه افغانستان بود، پژوهش حاضر با روش تفسیری به بررسی این موضوع در افغانستان پرداخته است.

کلیدواژه‌ها: مدل رورتی، حزب  خلق، افغانستان، مدرنیته، دموکراسی.

رویکرد ایران در بحران یمن و تنش میان یمن و عربستان سعودی ۱۳۹۸- ۱۳۹۴/نویسنده: احمدفردین ضیایی

چکیده

روابط بین‌الملل و به تبع آن سیاست خارجی کشورها دارای ماهیت پویا بوده و تحولات و چالش‌های جدید جهانی، منطقه‌ای و داخلی، رویکرد سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. یکی از این تحولات و چالش‌های منطقه‌ای که روابط کشورهای خاورمیانه تحت‌تأثیر قرار داد، بهار عرب می‌باشد. مسائل سیاسی- امنیتی بعد از تحولات بهار عربی در منطقه، نوعی بهم پیوستگی در میان بازیگران منطقه به­‌وجود آورده است که این مسأله بر تشدید دغدغه­‌های امنیتی در خاورمیانه افزوده است. به­‌همین دلیل، امروزه بازیگران منطقه‌ای در خاورمیانه که دارای منافع متقابل‌­اند و گاهی متضاد هستند، عموماً جهت حفظ بقای خود، در منطقه به هر اقدامی مبادرت می‌کنند. در این راستا از جمله­ دستور کارهای امنیتی در منطقه خاورمیانه بحران در یمن می‌­باشد که ممکن است، دامنه امنیتی این بحران به سایر مناطق نیز تسری یابد. بدین‌سان، عربستان سعودی به‌عنوان یک بازیگر فعال و هژمون منطقه‌­ای از زمان شروع و اوج‌گیری بحران در یمن تلاش نمود که در راستای ﺗﺄمین امنیت منطقه‌ای خود، در این بحران فعال شده  و  از سوء استفاده سایر بازیگران در این بحران جلوگیری نماید. بنابر این هدف این پژوهش بررسی مهم‌ترین  عوامل تأثیرگذار بر افزایش تنش میان  عربستان سعودی و حوثی‌های  یمن از ۱۳۹۴تا ۱۳۹۸ هجری است. برای تبیین از روش علی معلولی و منابع کتاب‌خانه‌ای استفاده شده است. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که نقش ایران در حمایت از حوثی‌های یمن سبب گسترش تنش میان عربستان و حوثی‌های یمن در بحران یمن گردیده است.

واژگان کلیدی: بحران، حوثی، هژمون منطقه‌ای.

سطح پایین انسجام اجتماعی در ترکیه و افغانستان و کاهش امنیت در این دو کشور ۱۳۹۳- ۱۳۸۰/نویسنده: محبوب‌الله افخمی

چکیده

امنیت افغانستان و ترکیه میان سال‌های ۱۳۹۳- ۱۳۸۰ به وخامت گرایید. با این تفاوت که هرچند امنیت افغانستان از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۳ بهبود پیدا کرد، اما دوباره‌ به ‌سوی ناامنی گرایش پیدا کرد. در حالی‌که امنیت ترکیه با روی کار آمدن حکومت‌های اسلام‌گرا پیچیده‌تر شد. پرسش اصلی این است که مهم‌ترین علت کاهش امنیت در دو کشور ترکیه و افغانستان از سال۱۳۸۰ تا ۱۳۹۳ چه بوده است؟ فرضیه‌ای پژوهش حاکی از آن است که سطح پایین انسجام اجتماعی در ترکیه و افغانستان علت اساسی ناامنی در این سال‌ها بوده است. هدف اساسی پژوهش حاضر تبیین تشدید ناامنی‌ها در هردو کشور است. روش بررسی در این نوشتار علی بوده با استفاه از داده‌های کتابخانه‌ای به آزمون فرضه تحقیق پرداخته شده است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد، باتوجه به تصویری که برای ما در رابطه شناخت جامعه ترکیه و افغانستان به‌دست می‌آید، می‌توانیم این دو کشور را به‌ عنوان کشورهای جهان سومی در متن مطالعات جهان سوم قرار دهیم. ترکیب گروه‌های قومی و ساختار اجتماعی ترکیه و افغانستان نه ‌تنها باعث شکل‌گیری شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در این کشور ها شده است، بلکه افزون بر آن باعث شکل‌گیری الگوهای ناپیوسته و گسسته در رفتار اجتماعی، گروه‌های قومی و اقلیت‌های نژادی در این کشورها شده است و خلق شدن تصویر منافع ملی و امنیت ملی را در نزد ساکنان این کشورها به تأخیر مواجه کرده است.

واژگان کلیدی: انسجام اجتماعی، بحران هویت، شکاف اجتماعی، امنیت، ترکیه و افغانستان

تحلیل بی‌ثباتی افغانستان از چشم‌انداز مکتب کپنهاگ با تأکید بر آرای «ویور» از۱۳۸۴_۱۳۹۹/نویسنده: حسیب‌الله شاهین و مری‌جان محمدی

 چکیده

ثبات و بی‌ثباتی دو پدیده‌ای متضاد بوده که در نبود ثبات بی‌ثباتی جای آن ‌را می‌گیرد. افغانستان را می‌توان جزء بی‌ثبات‌ترین کشورهای جهان به‌ شمار آورد. این کشور سال‌های متمادی درگیر جنگ‌های داخلی بوده که این امر باعث گستگی بافت‌های مختلف جامعه شده و این کشور را بیشتر از هر زمان دیگر آسیب ‌پذیر نموده است. دامنه این بی‌ثباتی تمامی حوزه‌های زندگی اقتصادی، اجتماعی و امنیتی را در بر می‌گیرد. هدف پژوهش حاضر پرداختن به عوامل این بی‌ثباتی در کشور می‌باشد. پرسش محوری این است که بی‌ثباتی، کشور ریشه در کدام عوامل دارد؟ فرضیه پزوهش نشان می‌دهد که بی‌ثباتی کنونی محصول نیم‌قرن جنگ، گسستگی بافت‌های مختلف جامعه، رقابت دوام ‌دار گروه‌های قومی، زبانی و مذهبی با حمایت قدرت‌های منطقه‌ای، جهانی و نیز نبود حاکمیت مقتدر و مرکزی در این کشور می‌باشد. چارچوب پژوهش حاضر مکتب کپنهاگ بوده و روش پژوهش نیز از نوع تحلیلی توصیفی است. یافته‌ها حاکی از آن است که جنگ‌های دوام‌ دار،گستگی‌های عمیق اجتماعی، تضادهای هویتی در لایه‌های مختلف آن و حمایت قدرت‌های بیرونی از این تضادهاو هم‌چنین نبود حاکمیت مقتدر و پاسخ‌گو سبب تداوم این بی‌ثباتی در افغانستان شده است. این پژوهش از این جهت اهمیت دارد که شناخت عوامل بی‌ثباتی می‌تواند گام مؤثر در جهت تغییر آن باشد.

کلید واژگان: امنیتی‌کردن، مکتب کپنهاگ، بی‌ثباتی.